- کلاسه کردن
- سامان دادن رده بندی کردن
معنی کلاسه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه از کسی را مانند کلاف سردرگم کردن، گیج کردن، سرگشته ساختن
مانند کلافه سر در گم کردن گیج کردن: (از بس حرف زد مرا کلافه کرد)، سخت ناراحت کردن: (گرما کلافه اش کرده بود)
به خواندن قطعه ای با صدای بلند و آهنگ توام با اطوار متناسب از بر خواندن
پالیدن ژاویدن هنگار تنیدن، کاستن
دارو یا چیزی دیگر را روی صلایه ساییدن
به پایان رساندن، کنایه از منحرف شدن
ساییدن دارو یا چیز دیگر بر روی سنگ یا در هاون
پیشقراولی کردن جلو داری کردن
افزودن افزودن اضافه کردن، جمع کردن، جمع کردن، افزودن
سلاک کردن
دوری کردن، دست کشیدن: (... از ظلم و جور و بیداد کرانه کردیم میخواهیم که این کار بر نهج قاعده دین و قانون اسلام بفرمان خلیفه باشد) (سلجوقنامه ظهیری)، گوشه گرفتن عزلت گزیدن
ترفند زدن کلاه برداری کردن، می زدن مست کردن
خود را بسویی کشیدن بطرفی خزیدن
انجام دادن عملی که بدان گناهان پاک شود
سرگشته کردن، گیج ساختن
دارو یا هر چیز دیگر را بر روی سنگ یا در هاون کوبیدن
افزودن، اضافه کردن
Abridge, Abstract, Summarize
сокращать , абстрагировать , суммировать
kürzen, abstrahieren, zusammenfassen
скорочувати , абстрагувати , підсумовувати
skracać, abstrahować, podsumować
删节 , 抽象 , 总结
abreviar, abstrair, resumir
abbreviare, astrarre, riassumere
abreviar, abstraer, resumir
abréger, abstraire, résumer
inkorten, abstraheren, samenvatten
ย่อ , นามธรรม , สรุป
merangkum, mengabstraksi, meringkas
يخصّر , يلخّص , يلخّص
संक्षेप करना , सारांश करना , संक्षेप करना